رویدادهای تاریخی مربوط به انقلاب، جنگها، حوادث مذهبی اثرات قابل توجهی بر تاریخ و سرنوشت بشریت داشتهاند. بعضی از آنها تاثیر بد و بعضی تاثیر خوبی داشتهاند. در این نوشته با ده تا از مهمترین رویدادهای تاریخی و جزئیات آن بیشتر آشنا میشوید.
جنگهای ایران و یونان
جنگهای ایران و یونان نقطهی عطف مهمی در تاریخ بشر است. اگر یونان سقوط میکرد و در برابر امپراتوری ایران شکست میخورد، جهان غرب احتمالا نمیتوانست دموکراسی، هنر، ادبیات، و علم امروزیاش را داشته باشد. یونانیها نه فقط در برابر ایرانیها به پیروزی رسیدند، بلکه پس از آن با حضور اسکندر مقدونی به رشد بزرگی دست یافتند.
جنگهای ایران و یونانیان به جنگهایی گفته میشود که میان شاهنشاهی هخامنشی و دولتشهرهای یونان باستان درگرفت.
این درگیریها از تاریخ ۴۹۹ پ. م آغاز و درسال ۴۴۹ پ. م پایان گرفت. درگیری بین دولتهای سرکش یونانی و شاهنشاهی هخامنشی زمانی روی داد که دولت اسپارت با کرزوس بر علیه کوروش بزرگ متحد شده و سعی در اعزام مزدور برای کمک به ارتش لیدی در جنگ با پارسیان برآمد.
قبل از اینکه کوروش بزرگ مناطق مسکونی یونانینشین واقع در ایونیا، واقع در آناتولی امروزی را در سال ۵۴۷ پ. م فتح کند. دولت اسپارت اقدام به تهدید ایران مبنی بر مقابله با ایران در صورت حمله به دولتشهرهای یونانی در آسیای کوچک نمود که مورد بیتوجهی کوروش بزرگ قرار گرفت و کوروش بزرگ سردارانش را مأمور به تصرف شهرهای یونانی نمود. ایرانیان در تلاش برای کنترل شهرهای ایونی، حاکمان عادلی را به حکومت مناطق یونانی منصوب کردند. اما این عامل پیشگیری از دردسرهای زیاد از طرف مخالفان نشد.
اسکندر مقدونی
در سال ۳۳۶ ق.م در مراسم عروسی کلئوپاترا، دختر المپیاس و فیلیپ، با برادر المپیاس، الکساندر یکم اپیروس، در آیگای فیلیپ توسط سردستهٔ محافظانش به نام پاوسانیاس کشته شد. پاوسانیاس به هنگام فرار پایش به یک گیاه پیچکی گیر کرد و زمینخورد و تعقیبکنندگانش او را کشتند. دو تن از ملازمان اسکندر به نامهای پردیکاس و لئوناتوس نیز در میان تعقیبکنندگان پاوسانیاس بودند. اشراف و فرماندهان نظامی، اسکندر را در حالی که بیست سال بیشتر نداشت شاه جدید مقدونیه خواندند.
هنگامی که دولت شهرهای یونانی در حال رشد و قدرتنمایی بودند، اسکندر مقدونی، به عنوان حاکم مقدونیه و با استفاده از جذابیت، حیلهگری، و بیرحمیاش توانست ایران، مصر، بینالنهرین و بخشهایی از هندوستان را تصرف کند. وی نه فقط امپراتوری گستردهای بنیان گذاشت، بلکه تاثیرگذاریاش بر فره ترکیب قدرتمندی از فرهنگ یونانی و آسیایی را آغاز کرد که قرنها بر جهان مسلط بود.
امپراتوری چنگیزخان مغول
اکنون به آسیای میانه میرویم و به چنگیز خان مغول، حاکم یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ بشریت میپردازیم. در واقع، افراد اندکی چنگیزخان را به عنوان فردی میشناسند که جهان را از اساس تغییر داده است، ولی حقیقتا امپراتوری مغول در زمان خود و فراتر آن، تاثیرات گستردهای بر جهان گذاشته است.
نخست، ارتش مغول به هر جایی که میرسیدند به ارعاب، تصرف، کشتار و غارتگری میپرداختند. ولی آنها افراد واقعبینی نیز بودند و جهت راضی نگه داشتن تودهی مردم و حفظ کنترل بر آنها، تمام فرهنگها را پذیرفتند و فرا گرفتند. آنها تقریبا با اتحاد بخشهای وسیعی از اوراسیا توانستند فناوریهایی را نظیر کاغذ، باروت، قطبنما، و حتی شلوار در جهان گسترش دهند
امپراتوری مغول از وحدت قبایل مغول و تحت فرماندهی چنگیزخان به وجود آمد. چنگیز خان در سال ۱۲۰۶ به عنوان فرمانده کل مغولها معرفی شد. امپراتوری، تحت رهبری او و فرزندانش در همه جهات جغرافیایی به سرعت رشد کرد.
امپراتوری پهناوری که شرق را به غرب پیوند میداد و در نهایت به عنوان «تسویه حساب» فرهنگی در جهان عمل کرد.
مرگ سیاه
مرگ سیاه یا همان بیماری طاعون، به این دلیل اینچنین نامیده شده است که به سرعت در سراسر اروپا گسترش یافت و در همان ابتدا، هزاران نفر را به کام مرگ کشید. در نهایت، تخمین زده میشود در دورهی مرگ سیاه در اروپا ۷۵ میلیون نفر بر اثر بیماری طاعون از بین رفتند. بعد از این واقعه، به دلیل کمبود نیروی کار در اروپا، کارگران مزرعه توانستند با اختیار کامل، انتخاب کنند که برای چه کسی کار کنند.
این مسئله، باعث بهبود شرایط آنها و خانوادههایشان شد. آدمها بیش از گذشته از کلیسای کاتولیک خشمگین شدند و با ادعای این مسئله که یهودیان باعث این فاجعه شدهاند، موج یهودی ستیزی در اروپا رشد کرد.
طاعون سیاه بحرانها و پیامدهای بسیار اقتصادی، اجتماعی و مذهبی بهدنبال داشت. نیروی انسانی به منظور فعالیت اقتصادی و تولیدی بسیار کاهش یافت. از این رو دستمزدها چند برابر شد و مشکلات زیادی در بخش کشاورزی بهوجود آمد.
مردم، روستاها و زمینهای خود را ترک کردند و مزارع و باغات به تدریج به جنگل و مرتع تبدیل شدند. در پی کاهش تولید و کمبود اجناس، تورم شدید ایجاد شد و قیمتها در عرض چند هفته چندین برابر شدند.
عدهای برای رهایی از این مصیبت به کلیساها روی آوردند. برخی برهنه در کوچهها راه میرفتند و خود را شلاق میزدند تا گناهاشان پاک شود و بسیاری از افراد عقیده داشتند که آخرت نزدیک است.
سقوط قسطنطنیه یا کُنستانتینوپول
شهر قسطنطنیه (یا همان شهر کنستانتین) که توسط کنستانتین، امپراتور روم، در سال ۳۳۰ بعد از میلاد ساخته شد، قرنها به عنوان پایتخت امپراتوری بیزانس (یا روم شرقی) تلقی میشد. کمتر کسی فکر میکرد، کُنستانتینوپول که به دیوارهای غیر قابل نفوذش شهرت داشت، واقعا تصرف شود.
با وجود این، با ظهور و گسترش اسلام، عاقبت پایتخت امپراتوری روم در ۱۴۵۳ به دستترکان عثمانی افتاد. به این ترتیب، ترکهای عثمانی توانستند جای پایشان را در اروپا محکم کنند و تعادل قدرت را به ناگاه تغییر دهند.
بسیاری از یونانیها به اسلام گرویدند یا به غرب گریختند. تصرف کنستانتینوپول برای مسلمانان به نمادی از پیروزی اسلام تبدیل شد، زیرا آنها این شهر را سدی در برابر اسلام میدانستند.
محاصره از ۶ آوریل تا ۲۹ مه سال ۱۴۵۳ میلادی (طبق گاهشماری یولیانی) به طول انجامید. سقوط قسطنطنیه، پایان امپراتوری بیزانس را بعد از ۱۱۰۰ سال رقم زد.
بعد از پیروزی، محمد فاتح قسطنطنیه را پایتخت جدید امپراتوری عثمانی قرار داد. بسیاری از روشنفکران و دانشمندان یونانی و غیر یونانی این شهر را قبل و بعد از محاصره به مقصد ایتالیا و سایر مناطق غربی ترک کردند.
رنسانس
در طول دورهی قرون وسطی و مرگ سیاه، تحصیلات و علم نسبتا دچار رکود بودند. با آغاز قرن پانزدهم، علم، هنر، و فرهنگ زایشی دوباره یافت؛ این اتفاق نخست در ایتالیا رخ داد و سپس به سراسر اروپا گسترش یافت.
رنسانس (دورهی نوزایش) فناوریها و پیشرفتهایی با خود به همراه آورد که به سعادت و ثروت بیشتری منجر شدند.
رنسانس در سالهای ۱۳۰۰ میلادی از ایتالیا آغاز شد و در طول سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. بهندرت در دورهای چنین کوتاه ازنظر تاریخی، رخدادهای گوناگونی به وقوع میپیوندد؛ حال آنکه این قرنها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیتهای بزرگ است.
جهان امروزی نتیجه همین فعالیتهاست، زیرا رنسانس پایههای اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدنهای کنونی غرب را بنا نهاد.
دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای سده ۱۵ و ۱۶ میلادی بهوجود آوردند. این احیای فرهنگی به «رُنِسانس» (یعنی «نوزایش») مشهور شدهاست. دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام گرفتن از میراث روم و یونان، با دیدگانی تازهتر به جهان مینگریستند.
نقاشها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوهٔ واقعگرایانهای نقاشی میکردند.
فرمانروایان، ساخت ساختمانها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بهسرعت در سراسر اروپا گسترش یافت.
انقلاب فرانسه
انقلاب فرانسه که از انقلاب آمریکا الهام گرفته بود، فرانسه و اروپا را برای همیشه تغییر داد. آنچه در ابتدا اعتراضی علیه پادشاهی فرانسه و نجیبزادگان بود، به گفتمانی دربارهی جمهوریخواهی، حقوق بشر و شهروندی تبدیل شد.
متاسفانه، این انقلاب خونین و خشن شد و به جای اینکه دربردارندهی ایدهآلهای مذکور باشد، به دیکتاتوری و ملیگرایی انجامید. اگر چه این انقلاب باعث ایجاد آشفتگیهای فراوان شد ولی فلسفهی روشنگرانهای از آن طلوع کرد که بازتاب آن در سراسر جهان پرتو افکند.
پس از انقلاب فرانسه در ساختار اجتماعی، روشنفکران حکومتی فرانسه که پیش از آن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف بود، تغییرات بنیادی در ابتدا به صورت امپراتوری دیکتاتوری نظامی بود.
سپس در شکلهای مبتنی بر اصول امپریالیسم، جدایی دین از سیاست، سرمایهداری، رشد برده داری در کنار مافیای مالی، روشنگری، ملیگرایی دموکراتیک، نظامی گری، استثمار و استعمار جدید در کنار حقوق شهروندی پدید آمد.
انقلاب صنعتی
از قرون هجدهم و نوزدهم، پدیدهی شگفتانگیزی در بریتانیا شکل گرفت. پیش از آن، تولید محصولات عمدتا در خانهها یا در مغازهها انجام میشد، ولی ناگهان تمام اینها جایشان را به کارخانههای بزرگی دادند که با دستگاههای عظیم میتوانستند به تولید انبوه تمام انواع منسوجات کمک کنند.
این پدیده انقلاب صنعتی بود که بریتانیا، اروپا، و آمریکا را از جوامعی عمدتا کشاورزی به جوامعی شهری و صنعتی تبدیل کرد. در نتیجهی این انقلاب، نوآوریهای بزرگی از جمله قطار و خودرو شکل گرفتند.
با اینکه انقلاب صنعتی طبقات ضعیف را به سختی به چالش کشید، ولی باعث بهبود زندگی طبقهی متوسط شد.
انقلاب صنعتی در انگلستان در سه زمینه بافندگی، زغال سنگ و ذوب آهن بیشتر نمود یافت.
استفاده از دستگاهها به جای روشهای تولید دستی، ساخت مواد شیمیایی جدید و روشهای تولید آهن جدید، افزایش استفاده از نیروی بخار و آب، ساخت ماشین ابزارها و ظهور کارخانههای تولید مکانیزه از جمله مهمترین تحولات در این انقلاب میباشد.
گاهی سخن از دو انقلاب صنعتی برده میشود که یکی در قرن هجدهم و دیگری در قرن نوزدهم است. دو نتیجه مهم انقلاب صنعتی، گسترش استعمار اروپاییها در کشورهای آسیایی و آفریقایی و بهرهکشی از کارگران در داخل بود.
نماد انقلاب صنعتی، ماشین بخار است. انقلاب صنعتی دومین تحول عظیم دنیا میباشد. تحول اول را انقلاب کشاورزی و تحول سوم انقلاب الکترونیک میدانند.
رکود بزرگ
پس از پایان جنگ جهانی اول، در دههی ۱۹۲۰ رشد اقتصادی سریعی در ایالات متحده شکل گرفت؛ ولی این رشد اقتصادی در ۱۹۲۹ به سد بزرگی برخورد کرد و به بحران منتهی شد.
میلیونها دلارِ سرمایهگذاران از دست رفت، بانکها ورشکست شدند و ۱۵ میلیون آمریکایی کارشان را از دست دادند.
رکود بزرگ با اثر موجدارش در سراسر جهان، باعث شد تقریبا تمام کشورها دچار بیکاری و تورم منفی گستردهای شوند.
این رکود حدود یک دهه به طول انجامید و به تغییرات عمدهای در نهادهای مالی، سیاستهای اقتصادی و نظریههای مربوطه منجر شد.
در حالیکه ایالات متحده و سایر کشورها در حال تجربهی نشانههای بازیابی از رکود بودند، در ۱۹۳۹ جنگ جهانی دوم، فاجعهی جدیدی را برای جامعهی بشریت آغاز کرد.
یکی از دلایل بحران بزرگ اقتصادی در آمریکا عملکرد فدرال رزرو یا بانک مرکزی آمریکا عنوان شدهاست.
اقتصاددانان امروزه میگویند فدرال رزرو سیاست انقباضی را در سال ۱۹۲۹ درست زمانی که اقتصاد آمریکا وارد رکود میشد اتخاذ کرد.
فدرال رزرو آن زمان قصد مبارزه با نرخ تورم را داشت. اما به عقیدهٔ گروهی از اقتصاددانان نظیر میلتون فریدمن سیاست انقباضی فدرال رزرو برای کاهش نقدینگی، باعث عمیقتر شدن بحران بزرگ اقتصادی در آمریکا شد.
جنگ سرد
با پایان جنگ جهانی دوم، نوع جدیدی از جنگ ایجاد شد به نام جنگ سرد. اروپای شرقی به رهبری جماهیر شوروی برای گسترش کمونیسم تلاش میکرد، در حالیکه دنیای غرب با شعار دموکراسی، پردهی آهنینی میان خود و شرق گسترده بود.
جنگ سرد، با تهدیدِ استفاده از سلاحهای اتمی و نابودی میلیونها آدم در کمتر از چند ثانیه، وارد سیاستهای جهانی شد و دههها به طول انجامید؛ این جنگ شامل درگیریهای مخفی اطلاعاتی، کلامی و سیاسی بود.
جنگ سرد در ۱۹۹۱ با فروپاشی نظام کمونیستی در روسیه و اروپای شرقی به پایان رسید.
مرحله نخست جنگ سرد بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۵ آغاز شد؛ آمریکا به دلیل ترس از حمله شوروی در ۱۹۴۹ پیمان اتحاد نظامی ناتو را شکل داد و سیاست خارجی با نام سد نفوذ در برابر گسترش نفوذ شوروی را تعریف کرد.
شوروی در پاسخ به ناتو و در ۱۹۵۵ پیمان ورشو را شکل داد. محاصره برلین ۴۹–۱۹۴۸، جنگ داخلی چین ۱۹۵۰–۱۹۲۷، جنگ کره ۱۹۵۳–۱۹۵۰، بحران سوئز ۱۹۵۶، بحران برلین ۱۹۶۱ و بحران موشکی کوبا ۱۹۶۱ بحرانهای اصلی این دوره بودند.
در این سالها آمریکا و شوروی بر سر گسترش نفوذ و کنترل کشورهای آمریکای لاتین، خاورمیانه، کشورهای تازه استقلال یافته آفریقا و کشورهای آسیا رقابت کردند.