بزرگسالی پر است از حقیقتهای مهم و بعضاً دردناک که از آن بیخبریم. این حقیقتها در خانواده، کتابهای درسی یا جامعه به ما گفته نمیشود بلکه چیزهایی هستند که خودمان به مرور در موقعیتهای مختلف آنها را احساس میکنیم و اگر هوشیار باشیم از آنها یاد میگیریم. در این نوشتار با ده تا از موضوعات بزرگسالی آشنا میشوید که دردناک هستند اما خبر خوب اینکه در تجربه آنها تنها نیستید:
۱. بزرگسالی برای بسیاری از ما اغلب اوقات سخت است
بین رفتوآمدها، مطالبات کار، بدهی وام دانشجویی و هزینههای مهدکودک، فشارهای دوستیابی یا ازدواج یا فرزندان، چه رسد به اینکه به یاد داشته باشید که دستمال توالت و روغن زیتون را در خانه خود نگه دارید، مسئولیتهای زندگی بزرگسالی اغلب میتواند طاقتفرسا، استرسزا و پر از آشفتگی باشد – باعث میشود احساس کنید که در حین پیش رفتن به سختی همه امور را کنار هم میگذارید.
وقتی هر گونه اضطراب، افسردگی، ترومای حل نشده دوران کودکی یا چالشهای سلامتی را که ممکن است با آن دستوپنجه نرم کنید به این موضوع اضافه کنید، بزرگسالی میتواند به خصوص سخت باشد. اگر احساس میکنید تنها کسی هستید که در بزرگسالی و رسیدن به آن در دنیا مشکل دارد، اینطور نیست. برای بسیاری از ما گاهی اوقات (اغلب اوقات) بزرگسالی دورانی سخت است.
۲. نقطهای فرا میرسد که باید برای مسیرهایی که نرفتهاید غمگین شوید
ممکن است یک روز (روزها) از خواب بیدار شوید و به زندگی خود نگاه کنید و متعجب شوید که چگونه به اینجا رسیدید، تعجب کنید که چه اتفاقی برای آن رویاهایی که در دهه ۲۰ پس از کالج خود دیدهاید، افتاده است، تعجب کنید که چگونه در نهایت مجرد ماندهاید یا شریک زندگی که انتخاب کردهاید را در کنار خود دارید.
با بالا رفتن سن و انتخاب درهایی به ما نزدیک میشود که قبلاً باز بوده است. ممکن است زمانی برسد که درهایی را ببینید که دیگر در دسترس شما نیستند و از مسیرهایی که نرفتید ناراحت و ناامید شوید. این کاملا نرمال است و طبیعی است که چنین احساسی داشته باشید!
زندگی شما مجموعهای از انتخابهای شما تا این مرحله است و اگرچه به این معنی نیست که دیگر فرصت انتخابهای متفاوتی ندارید، اما ممکن است مسیرهایی وجود داشته باشد که دیگر قابل انتخاب کردن نباشند و شما حق دارید بابت آنها غمگین باشید. ولی خوب است در ذهن داشته باشید که این در این حسرت خوردنها تنها نیستید و همه از آن عبور میکنند.
۳. هیچ کدام از ما در روابط عاشقانه متخصص نیستیم ما همه تازهکار هستیم
حتی اگر شگفتانگیزترین، سالمترین و کاربردیترین مدلهای رابطه را در والدین خود داشتهاید، باز هم فهمیدن اینکه چگونه در یک رابطه عاشقانه طولانیمدت قرار بگیرید، یک کشمکش است؛ و اگر فاقد مدلهای رابطه سالم هستید، اغلب احساس درد میکنید.
بسیاری از ما میدانیم که چگونه عاشق شویم، چگونه شیفته باشیم، چگونه روی عشق جدید رویاپردازی کنیم، اما وقتی آتش شور و اشتیاق فرو مینشیند، بیشتر ما با آنچه بعدا میآید مبارزه میکنیم: چگونه روز به روز با یک انسان دیگر زندگی کنیم. سالبهسال، تلاش برای دوست داشتن آنها، تلاش برای حل اختلافات و در عین حال تحمل تمام خصلتها، ترجیحات، محرکها، تفاوت خلقوخو، صداهای عجیبوغریب و غیره آنها چالش مهم و دشواری است.
همه ما هر از گاهی در روابط خود دچار مشکل میشویم. ما همه تازه کاریم اگر در حال حاضر برای یافتن، حفظ، بهبودی یا کنار آمدن با رابطه عاشقانه خود تلاش میکنید، به شما تضمین میدهم که تنها نیستید.
۴. زندگی بیشتر از چیزهای واقعا پیش پا افتاده تشکیل شده است
بین حلقههای برجسته فیسبوک و اینستاگرام، عکسهای فوری هرگز پستنشده از زندگی واقعی وجود دارد: لباسهای شسته شده روی زمین، ظرفها در سینک، دعوا در آشپزخانه، انبوه نامهها و کارتهای تشکر نانوشته، فرسودگی مرگ مغزی پایان روز.، قرارهای کاری دردناک با صورتحساب و بودجه، مرتباً درهم و برهم را از اتاقهای خانه خود جمع میکنید.
من فکر میکنم بسیاری از ما در بزرگسالی از این که چقدر زندگی از پیش پا افتاده تشکیل شده تعجب میکنیم! اینطور نیست که این چیزها نمیتواند زیبا یا حتی خاص باشد – کاملاً میتواند باشد؛ اما اگر از این ناراحت هستید که زندگی واقعی بیشتر شبیه یک حلقه برجسته رسانههای اجتماعی نیست، این روزمرگی روزمره احتمالاً دوچندان سخت خواهد شد.
لطفاً با این باور که دیگران رابطه جنسی بهتری دارند، خانهشان را تمیزتر نگه میدارند، با زمان و پول زیادی که برای سفر و ماجراجویی باقی میماند، بهتر امور مالی و شربت خانه خود را مدیریت میکنند، خود را مورد ضرب و شتم قرار ندهید. به احتمال زیاد این واقعیت است که بیشتر زندگی ما پر از روزمرگی است فقط آنها وارد شبکههای اجتماعی نمیشود.
۵. بزرگسال بودن میتواند گاهی اوقات شامل احساس تنهایی باشد
فرقی نمیکند شریک زندگی باشید یا مجرد، تنهایی میتواند شما را در هر یک از این زمینهها پیدا کند؛ و احساس تنهایی بسیار سخت است. این یک تنش دائمی است که ما به عنوان انسان از آن عبور میکنیم، آرزو میکنیم در ارتباط با دیگران باشیم، اما در نهایت جدا هستیم و سعی میکنیم با این واقعیت اغلب دردناک کنار بیاییم.
بنابراین، چه با عزیزان یا همکارانتان صمیمی باشید، چه در شرایطی منزوی شده باشید یا در حال انزوا باشید، تنهایی یک تجربه بزرگسالی بسیار رایجتر از آن چیزی است که ممکن است بر اساس کمدیها، پستهای اجتماعی یا حتی تصورات یک روزهتان در زندگی تصور کنید. اگر احساس تنهایی میکنید، دل ببندید. این یکی از وظایف کلیدی است که همه ما به عنوان انسان باید با آن روبرو شویم.
۶. اگر با خانواده خود احساس صمیمیت نمیکنید یا نمیخواهید با آنها ارتباط برقرار کنید، تنها نیستید
برخلاف آنچه که نهادهای مذهبی در بیش از ۲۰۰۰ سال گذشته اعلام کردهاند، اگر این کار برای شما سالم، ایمن یا رضایتبخش نیست شما مجبور نیستید با خانواده خود رابطهای صمیمیت داشته باشید یا با آن تماس داشته باشید.
شما باید تعریف کنید که خانواده برای شما چه معنایی دارد (و این ممکن است شامل ارتباط خونی یا بزرگ شدن با آنها باشد یا نباشد) و میتوانید خانواده انتخابی خود را به عنوان یک بزرگسال بسازید. این چیزی نیست که ما اغلب در جامعه در مورد آن صحبت کنیم، بنابراین گاهی اوقات بسیاری از ما میتوانیم در مبارزه برای عضویت یا حذف خود از سیستم خانوادهای که نمیخواهیم در آن باشیم، احساس تنهایی کنیم.
اگر با این مشکل دستوپنجه نرم میکنید. بدانید که شما تنها نیستید.
۷. شما میتوانید عزیزان خود را دوست داشته باشید و در عین حال از آنها دلخور شوید
شما میتوانید همسر، شریک زندگی، بچهها، دوستان، خانواده، همکاران، همسایگان و غیره خود را دوست داشته باشید و همچنان از آنها رنجیده باشید یا در عین حال احساسات تلخی نسبت به آنها داشته باشید. زندگی و احساسات ما به طور کامل سیاه یا به طور کامل سفید نیست.
اغلب افرادی که بیشتر از همه دوستشان داریم همانهایی هستند که ما را بیشتر آزرده میکنند؛ بنابراین، اگر حتی به خود اجازه میدهید که احساس رنجش و غیره نسبت به افرادی که دوستشان دارید، داشته باشید، بدانید که این مشکلی ندارد و طبیعی طبیعی است.
البته دلخوری ممکن است سرنخ یا سیگنالی در مورد چیزی باشد که نیاز دارید یا میخواهید در آن رابطه تغییر دهید یا به آن رسیدگی کنید، اما مطمئناً تجربه یک احساس دوگانه شما را به یک همسر/مادر/خواهر/دوست/همکار «بد» تبدیل نمیکند.
۸. بزرگسالی پر است از از دست دادنها
خواه این از دست دادن رویاها و غم و اندوه به خاطر جادههایی باشد که طی نکردهایم، یا از دست دادن شریک زندگی، والدین، دوستان، پول، جهتدهی، از دست دادن برخی تواناییها در بدنمان، از دست دادن برای بسیاری از ما در بزرگسالی همدم دائمی میشود.
غم و اندوه بابت از دست دادنها میتواند ما را فرسوده کند، به قلب ما آسیب برساند، ما را مجبور کند که دوباره از نو بسازیم و تکههای زندگی خود را برداریم. از دست دادن اجتنابناپذیر است و میتواند بسیار سخت باشد. اگر با این موضوع سروکار دارید، بدانید که تنها نیستید.
۹. بزرگسالی در مورد غذا، پول و روابط شامل بسیاری از دانستهها و نادانستههاست
ما مثل رایانهها از قبل برنامهریزیشده به این دنیا نمیآییم. ما در رابطه با اطرافیان خود شکل میگیریم و میآموزیم که از چه چیزی الگوبرداری شدهایم (خواه عمدی باشد یا نه).
به همین دلیل، ما انواع خاصی از الگوها و رفتارها را در مورد غذا، پول، رابطه جنسی و روابط از آن تجربیات اولیه ایجاد میکنیم؛ و برای بسیاری از ما، آن الگوهایی که یاد گرفتیم ممکن است روزی به طور کامل از کار بیفتند (اگر اصلا چنین کرده باشند!)؛ بنابراین بزرگسالی به سفری تبدیل میشود که آن الگوهای قدیمیتر را از یاد نبریم و عادتهای جدیدتر و احتمالاً کاربردیتر را یاد بگیریم. این عادتها شامل تعیین مرزها میشود که میتواند به شما کمک کند هنگام برقراری ارتباط در موقعیتهای سخت، احساس کنید که یک فرد بزرگسال باثبات و قدرتمند هستید.
اگر از این واقعیت که هنوز در حال یادگیری نحوه قرار گذاشتن یا مدیریت پول یا درک جنسی هستید ناامید یا غرق شدهاید، به جمعی با میانگین سنی خود بپیوندید. بسیاری از ما در بزرگسالی در یک سفر دائمی برای فراموش کردن و یادگیری مجدد الگوهای پیرامون این موضوعات و بسیاری از موضوعات دیگر هستیم.
۱۰. شما بیانسه نخواهید بود
منظور این است که واضح است که فقط یک بیانسه وجود دارد؛ اما منظور این است که در سالهای جوانتر، ممکن است بسیاری از ما رویای مشهور شدن، نجات دنیا یا بهطور باورنکردنی ثروتمند بودن را داشته باشیم.
اما واقعیت این است که تعداد کمی از ما به آن حد از ثروت که در جوانی در ذهن داریم دست پیدا میکنیم یا شهرت جهانی پیدا میکنیم؛ و این اشکالی ندارد. هیچ مشکلی در داشتن زندگی معمولی وجود ندارد (و واقعاً، معمولی میتواند خارقالعاده باشد!)، اما ممکن است یک روز یا روزهایی در زندگی بزرگسالی شما وجود داشته باشد که در مورد آن تصورات زندگی محقق نشده احساس غمگینی، ناامیدی یا عصبانیت کنید.
مانند موضوع شماره ۲، شما باید برای این موضوع غمگین شوید. این فرآیندی است برای رها کردن رویاهایی که برای زندگی خود داشتیم تا نهایتا با واقعیت و عادی بودن زندگی کنار میآییم. این بدان معنا نیست که به عنوان یک بزرگسال، شما باید تلاش به سمت رویاها را متوقف کنید. فقط به این معنی است که اکنون ممکن است با گذشت زمان و انتظارات معقولتر تعدیل شوند؛ و وظیفه ما این است که این را پردازش کنیم و آن را بپذیریم.