لئوناردو داوینچی از تأثیرگذارترین و بزرگترین نقاشان جهان بوده که نهتنها یک نقاش بلکه نظریهپرداز، مجسمهساز، مخترع و … بود. در این لیست به ده حقیقت جالب در مورد داوینچی پرداخته شده است که احتمالاً نمیدانید.
۱. احتمالاً نباید او را داوینچی صدا کنید
در فرهنگ مدرن آمریکایی، مرسوم است که افراد را با نام خانوادگیشان نام ببرند – البته نه همیشه. دانته یک نام کوچک است، همانطور که گالیله، میکلآنژ و بسیاری دیگر از ایتالیاییهای آن دوره با نامهای کوچک شناخته میشوند؛ اما مورخان مشکل دیگری با لئوناردو دی سر پیرو داوینچی دارند.
ممکن است فکر کنید که واضح است که این آقای داوینچی است – اما داوینچی فقط به معنای «از وینچی» است، مانند جفری مونموث یا فیلیپ مقدونی. همهجا، از موزههای بزرگ (مانند لوور و موزه هنر متروپولیتن) گرفته تا خانههای حراج و محققان از او بهعنوان لئوناردو یاد میکنند (بسیاری رمز داوینچی را به دلیل استفاده گسترده از داوینچی بهعنوان نام خانوادگی مقصر میدانند).
ایزاکسون در بیوگرافی لئوناردو داوینچی در سال ۲۰۱۷ نوشت: «در طول زندگی لئوناردو، ایتالیاییها بهطور فزایندهای شروع به منظم کردن و ثبتنامهای خانوادگی ارثی کردند. زمانی که لئوناردو به میلان نقلمکان کرد، دوستش شاعر درباری برناردو بلینچیونی او را بهصورت مکتوب با عنوان «لئوناردو وینچی، فلورانسی» یاد کرد.»
۲. لئوناردو، یک فرزند نامشروع بود
لئوناردو در ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ در خانواده یک سردفتر نسل پنجم، پیرو و یک دختر دهقانی مجرد به نام کاترینا به دنیا آمد. اگر او یک پسر مشروع بود، از او انتظار میرفت که مسیر کاری پدرش را دنبال کند و سردفتر میشد.
در کتاب ایزاکسون، او با این استدلال شروع میکند که لئوناردو «شانس آورد که خارج از چهارچوب ازدواج به دنیا آمد.» اگر او یک پسر مشروع بود، از او انتظار میرفت که مسیر کاری پدرش را دنبال کند و سردفتر شود و او را به یکی از مدارس کلاسیک در فلورانس برای طبقات متوسط بالای مشتاق و قیام میفرستادند. در عوض، لئوناردو ازنظر فنی آموزش ندیده بود، اما میتوانست کنجکاویهای خود را دنبال کند و از طریق آزمایش بیاموزد – و آزاد بود که وارد هر یک از هنرهای خلاقانه مانند شعر، طراحی و غیره شود.
نکته دیگری که ایزاکسون به آن اشاره میکند این بود که فرزند نامشروع بودن آن انگی را که در دورههای دیگر داشت به همراه نداشت. غسلتعمید لئوناردو با حضور ۱۰ پدرخوانده یک رویداد بزرگ بود. او دوران کودکی خود را بین خانه والدینش و خانه پدربزرگش گذراند و سرانجام پدرش به او کمک کرد تا در فلورانس کارآموزی کند.
۳. یک اتهام لواط منجر به ناپدید شدن ۲ ساله او شد
ایتالیای قرون وسطی دوران تفکر و دوران ویژهای برای ترقی نبود. پسازاینکه لئوناردو جوان استعداد خود را برای هنر در اوایل به نمایش گذاشت، بهزودی توسط هنرمند تحسینشده آندریا دل وروکیو در فلورانس پذیرفته شد. اگرچه زندگی غنی پس از فعالیتهای خلاقانهاش قریبالوقوع به نظر میرسید، اما زمانی که او و چند مرد جوان دیگر به جرم لواط متهم شدند، آرزوهای لئوناردو موقتاً از مسیر خارج شد، اتهامی جدی که میتوانست به اعدام او منجر شود. لئوناردو، ۲۴ ساله، تبرئه شد، اما پسازآن به مدت دو سال ناپدید شد. او سپس دوباره پا به عرصه گذاشت تا در سال ۱۴۷۸ در یک کلیسای کوچک در فلورانس مأموریت بگیرد.
۴. لئوناردو دوست داشت برعکس بنویسد
صدها صفحه یادداشت متعلق به لئوناردو وجود دارد و به دست ما رسیدند که کنجکاوی این هنرمند را آشکار میکند: او با خط آینه مینوشت و دستخط خود را برعکس میکرد، بنابراین فقط درصورتیکه صفحه در مقابل آینه قرار میگرفت قابلخواندن بود.
علیرغم برخی سوءظنها مبنی بر اینکه او سعی میکرد پنهانکاری کند، حقیقت این است که بهعنوان یک نویسنده غالباً چپدست، میتوانست با نوشتن برعکس، از لکهدار کردن یا پاک کردن گچ اجتناب کند. (تحقیقات اخیر آنچه را که برخی مدتها به آن مشکوک بودند تأیید کرده است – لئوناردو میتوانست با هر دو دست چپ و راستش بنویسد.)
۵. شام آخر بهطور معجزهآسایی حفظ شده است
تصویری که لئوناردو از عیسی و حواریونش درست بعدازاینکه عیسی اعلام کرد «یکی از شما به من خیانت خواهد کرد» نقاشی شده توسط لئوناردو ممکن است شناختهشدهترین اثر او بعد از مونالیزا باشد. این اثر در زمان خود نیز مشهور بود و اروپاییها مجذوب این ترکیب بودند و اغلب سعی میکردند آن را در رسانههای دیگر تکرار کنند. این اثر که هنوز در صومعه سانتا ماریا دل گرازیه در میلان به نمایش گذاشته میشود چیزی شبیه به یک معجزه است.
هنگامیکه فرانسه در سال ۱۴۹۹ به میلان حمله کرد، بحث بر سر این بود که پادشاه لوئیس دوازدهم این تابلو را از دیوار جدا کرده تا بتواند آن را با خود به خانه بیاورد. در سال ۱۷۹۶، سربازان فرانسوی بیشتری آن را تحتفشار قرار دادند و به سمت آن سنگ پرتاب کردند. در سال ۱۹۴۳، زمانی که نیروهای متفقین منطقه را بمباران کردند، متولیان کلیسا دیوار نقاشی را تقویت کردند به این امید که برای ایمن نگهداشتن آن کافی باشد. کلیسا بهشدت آسیب دید، اما شام آخر آسیبی ندید.
۶. لئوناردو هرگز مونالیزا را تمام نکرد
اگرچه لئوناردو پرکار بود، اما هرگز عجله خاصی برای به پایان رساندن پروژههای فردی نداشت. بسیاری از نقاشیها و آثار دیگر رهاشده یا ناقص تلقی شدند، ازجمله یکی از معروفترین پروژههای او، مونالیزا. هنگامیکه لئوناردو در سال ۱۵۱۹ درگذشت، به نظر میرسد نقاشی با دستیار و دوست صمیمی او، Salaì، پایانیافته است.
برخی از مورخان هنر حدس میزنند که یک بیماری ناتوانکننده میتواند منجر به فلج سمت راست شود که کار او را در چند سال آخر زندگی با مشکل مواجه میکند. یک عضو دانشگاهی ایتالیایی ادعا میکند که شواهد جدیدی در مورد اینکه چرا لئوناردو داوینچی مونالیزا را کامل نکرده است، دارد. الساندرو وزوسی ادعا میکند که این هنرمند از فلج رنج میبرد.
وزوسی، مدیر موزه لئوناردو در شهر وینچی، زادگاه این نقاش، میگوید: این وضعیت باعث میشد که استاد بزرگ رنسانس نتواند یک پالت را در دست بگیرد و برای نقاشی بایستد. این کارشناس میگوید نقاشیای که قبلاً دیده نشده بود، داوینچی را با دست راست خود در لباسهایی که «شبیه بانداژ به نظر میرسند» نشان میدهد.
۷. لئوناردو یک فعال حقوق حیوانات بود
لئوناردو که قرنها پیش از جنبش حقوق حیوانات قدمت دارد، از عشق و احترام خود به حیوانات مینویسد و اغلب این سؤال را مطرح میکند که آیا واقعاً انسانها برتر از آنها هستند یا خیر. گاردین اخیراً مقاله جالبی را در مورد نمایشگاه جدید لئوناردو داوینچی چاپ کرده است: نقاش در دادگاه میلان در گالری ملی لندن در مورد عشق و احترام داوینچی به حیوانات صحبت میکند. این مقاله نشان میدهد که او مدتها قبل از اینکه چنین ایدههایی موردپذیرش گسترده قرار گیرد، از حقوق حیوانات دفاع میکرد.
اعتقاد بر این است که داوینچی آنقدر حیوانات را دوست داشت که پرندگان در قفس (که در آن زمان در ایتالیا بهعنوان غذا و بهعنوان حیوان خانگی فروخته میشد) را صرفاً برای رها کردن آنها خرید و از خوردن گوشت خودداری میکرد. حقوق حیوانات نیز موضوعی است که در دفترچههای او تکرار شده است. او نوشت: بشریت «پادشاه حیوانات» نیست، بلکه صرفاً «پادشاه جانوران» است، یعنی جانوری قدرتمندتر از بقیه است. او در ادامه خشمگین میشود که ما از قدرت خود برای پرورش حیوانات برای سلاخی استفاده میکنیم.
۸. بیل گیتس دفتر یادداشت او را به قیمت ۳۰٫۸ میلیون دلار خرید
بیل گیتس بهعنوان یک خرج کننده بیهوده شناختهشده نیست. او (به همراه وارن بافت و تعداد انگشتشماری از میلیاردرهای دیگر) قول داده است که بیشتر دارایی خود را صرف امور بشردوستانه کند، یک تسلا رانندگی میکند (با توجه به اینکه چقدر ماشینها میتوانند خرید کنند)، دوست ندارد لباسهای گرانقیمت بخرد و میتوان دید بیسروصدا در صف یک همبرگر در همان ورودی سیاتل که او سالها به آنجا رفته بود، ایستاده است.
علیرغم همه اینها، در سال ۱۹۹۴، درست قبل از اینکه برای اولین بار به ثروتمندترین فرد جهان تبدیل شود، گیتس نمیتوانست در برابر ۳۰٫۸ میلیون دلار کتاب «Codex Leicester» لئوناردو داوینچی مقاومت کند و آن را به یکی از گرانترین کتابهای فروختهشده تبدیل کرد. این سند ۷۲ صفحهای که شامل طرحها و ایدههای لئوناردو در مورد موضوعاتی مانند نجوم، مکانیک، گیاهشناسی، ریاضیات و معماری است، بین سالهای ۱۵۰۶ تا ۱۵۱۰ نوشته شده است.
۹. جسدهای کالبدشکافی شده توسط لئوناردو
ازنظر لئوناردو، هیچ مانعی بین علم و هنر، یا بین قلب و ذهن وجود ندارد. مطالعات علمی او به هنر او کمک کرد و او بهطور خاص به آناتومی انسان علاقهمند بود. در دهه ۱۴۸۰، علاقه او به تکثیر رگهها و ماهیچههای بدن منجر به انجام تشریحهای متعدد انسان و حیوانات شد. اعتقاد بر این است که تصویرهای او از قلب، سیستم عروقی، اندام تناسلی و سایر اجزاء برخی از اولین تصاویر ثبتشده از نوع خود هستند.
لئوناردو بقایای انسان مرده را تشریح میکرد و سپس آنچه را که میدید ترسیم میکرد. کالبدشکافی کاملاً غیرقانونی بود مگر اینکه توسط یک پزشک انجام شود که داوینچی این شرایط را نداشت. اعتقاد بر این است که داوینچی یک دزد قبر و درنهایت یک مدیر بیمارستان را به دست میآورد تا اجساد را مطالعه کند. داوینچی به دلیل ماهیت غیرقانونی کاری که انجام میداد مخفی نگه داشت. او توانست نهتنها ماهیچهها و استخوانها، بلکه عملکرد آنها را در بدن شناسایی کند که یک پیشرفت باورنکردنی بود.
۱۰. بزرگترین پروژه او «اسب لئوناردو» نابود شد
لئوناردو میتوانست سالها بر روی یک اثر هنری صرف کند – شام آخر سه سال طول کشید – اما این یک سفارش از دوک میلان بود که ثابت کرد مهمترین پروژه کاری او بود. لئوناردو که از او خواسته شد مجسمهای به ارتفاع ۲۰ فوت از پدر دوک سوار بر اسب بسازد، لئوناردو نزدیک به ۱۷ سال روی این نقشه و مدل زحمت کشید. قبل از اینکه کامل شود، نیروهای فرانسوی در سال ۱۴۹۹ به میلان حمله کردند و مجسمه گلی را شلیک کردند و آن را تکهتکه کردند.
قرار بود این مجسمه بزرگترین مجسمه سوارکاری در جهان باشد، یادبودی برای پدر دوک، فرانچسکو اسفورزا. لئوناردو کارهای مقدماتی گستردهای برای آن انجام داد اما فقط یک مدل کلی تولید کرد که بعداً از بین رفت. حدود پنج قرن بعد، مواد طراحی باقیمانده لئوناردو بهعنوان پایهای برای مجسمههایی مورداستفاده قرار گرفت که این پروژه را به ثمر رساند.