دیالوگ های بهیاد ماندنی و تاثیرگذاری در بسیاری از فیلمها و سریالها رد و بدل میشود که هر کدام از آنها ما را به فکر فرو برده است. فیلمنامه و دیالوگ ها میتوانند تاثیر زیادی بر ما داشته باشند. بسته به اینکه در چه شرایطی قرار داریم میتوانیم با هر کدام از دیالوگ ها همزادپنداری عمیقی داشته باشیم.
۱.
«بسیاری از آدمها زندگی میکنند تا چنین لحظههایی را ببینند. ولی آنها امکان تصمیم در این مورد را ندارد. تنها چیزی که میتوانیم در مورد آن تصمیم بگیریم این است که با زمانی که به ما داده می شود چه کنیم.»
این قسمتی از دیالوگ فصل اول سه گانه “ارباب حلقه”، یاران حلقه است. همه داستان درباره فرودو بگینز است، که حامل حلقه وان و تلاش او و گروهش برای سفر به موردور میشود تا قبل از اینکه ارباب تاریکی سائورون بتواند آن را به دست بگیرد، آن را نابود کند.
گرفتار شدن در یأس و ناامیدی در مواقع ناآرام بسیار آسان است و غرق شدن در احساس ناامیدی موقعیت نیز آسان است. اما بدترین کاری که میتوانید در مواقع سخت انجام دهید این است که هیچ کاری نکنید. شرایط هر چه که باشد، مهم نیست چقدر وخیم است، همیشه کاری وجود دارد که میتوانید برای آن انجام دهید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که اقدام کنید.
۲.
«من معتقدم یک قهرمان در ذات همه ما وجود دارد…»
این دیالوگ از “مرد عنکبوتی ۲” میآید، فیلمی در سال ۲۰۰۴ با بازی توبی مگوایر در نقش مرد عنکبوتی ابرقهرمان مارول. در این طرح، پیتر پارکر نقش خود را در نقش مرد عنکبوتی رها میکند، زیرا او برای انجام زندگی معمولی/عادی خود با مشکل مواجه بوده و آن را با نقش خود به عنوان محافظ نیویورک متعادل میکند.
این دیالوگ از اواسط فیلم آمده است. عمه می (با بازی رزماری هریس) در حال خروج از خانه خود است که پیتر به آنجا میرود تا بابت پرتاب بمبی که بخشی از دلیل قتل عمو بن است عذرخواهی کند. عمه می برادرزادهاش را میبخشد و میگوید که او شجاع بوده است.
بچهای که به عمه می کمک میکرد، پیتر را به عنوان مردی که از مرد عنکبوتی عکس میگیرد، میشناسد و از پیتر میپرسد که چه اتفاقی برای این ابرقهرمان افتاده است. سپس عمه می اظهار داشت که مرد عنکبوتی الهام بخش این بچه و همچنین خودش بوده است. این زمانی است که او دیالوگ را ارائه میگوید.
شاید این حرف کلیشهای باشد، اما برای قهرمان شدن نیازی به ابرقدرت ندارید. قهرمانی انجام کار درست و شجاعانه است، حتی زمانی که همه چیز ناامید کننده به نظر میرسد. قهرمان بودن به این معنی است که وقتی میدانید کاری که انجام میدهید درست است باید به مبارزه ادامه دهید.
۳.
«این تواناییهای ما نیست که ما را واقعاً نشان میدهد. این انتخاب های ماست.»
این دیالوگ از کتاب و فیلم دوم مجموعه “هری پاتر: اتاق اسرار” آمده است. داستان درباره سال دوم هری پاتر و دوستانش در مدرسه جادوگری هاگوارتز است.
این دیالوگ در لحظات پایانی فیلم و کتاب آمده است. هری (با بازی دنیل رادکلیف بسیار جوان) به تازگی باسیلسک را شکست داده بود و دامبلدور (با بازی ریچارد هریس فقید) پسری را که زندگی کرد به خاطر این موفقیت تمجید میکند.
با این حال، هری نگران است زیرا متوجه شده است که شباهتهای زیادی با تام ریدل، پسری که ولدمورت میشود (حداقل در فیلم ها) دارد. در حالی که دامبلدور موافق است که این دو ویژگیهای مشترکی دارند، او با این دیالوگ موافق است و توضیح میدهد که لازم نیست آنها شبیه یکدیگر باشند…
این ظاهر بیرونی و مهارتها و استعدادهای ما نیست که تعیین میکند چه کسی خواهیم شد. این همیشه به خود ما بستگی دارد. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که فقط به خاطر ظاهرتان باید فلان شخصیت را داشته باشید. این به خود شما بستگی دارد که آن را تعیین کنید.
۴.
«این بدان معناست که آینده شما هنوز نوشته نشده است. در واقع آینده هیچ کس! آینده شما هر چیزی است که آن را بسازید. پس آن را خوب بساز!»
این دیالوگ از فیلم سه گانه “بازگشت به آینده” میآید. مجموعه فیلم بر روی مارتی مک فلای و داک براون تمرکز دارد که از ماشین زمان (ساخته شده از دلور) استفاده میکنند و به خاطر آن وارد ماجراهای مختلفی میشوند.
این دیالوگ از صحنههای پایانی قسمت سوم میآید. مارتی مک فلای (با بازی مایکل جی فاکس) دوست دخترش جنیفر (با بازی الیزابت شو) را به بقایای دلورین میبرد. ناگهان داک براون (با بازی کریستوفر لوید) با استفاده از ماشین زمان تعبیه شده در قطار از آینده باز میگردد.
جنیفر از داک براون میپرسد که چرا یکی از پیامهایی که او از آینده به خانه برده بود پاک شده است. این زمانی است که داک براون دیالوگ را میگوید.
ما بر سرنوشت خود مسلط هستیم. بدون توجه به شرایط گذشته ما، این قدرت را داریم که آینده را همانطور که می خواهیم بسازیم و روشن کنیم.
۵.
«شما به پادشاه گذرتان میافتد، بهتر است فرصت را از دست ندهید.»
دیالوگ این هفته از سریال “وایر” از شبکه HBO میآید. این سریال به طور کلی یک درام جنایی است که بر مناطق مختلف بالتیمور، مریلند تمرکز دارد.
این دیالوگ از قسمت هشتم فصل اول، با عنوان “درسها” از عمر لیتل (با بازی مایکل کی ویلیامز) آمده است. استینکام و ویبی از سازمان بارکسدیل قصد داشتند یک فروشنده مواد مخدر را به عنوان بخشی از تبلیغ/شروع کار استینکام، بکشند. با این حال، عمر کوچولو در واقع در کمین بود. او استینکم را مستقیماً میکشد و ویبی را زخمی میکند. همانطور که ویبی در زیر چیزی پنهان میشود، عمر دیالوگ را ارائه میگوید.
همیشه سعی کنید در اولین تلاش خود بهترین کار را انجام دهید و سعی کنید طوری با آن رفتار کنید که انگار قرار است آخرین تلاش شما باشد. زیرا شانس خوبی وجود دارد که ممکن است تنها شانس شما برای درست کردن آن باشد.
۶.
«هرگز فراموش نکنید که چه کسی هستید. بقیه دنیا نیز فراموش نخواهد کرد. آن را مانند زره بپوشید. هرگز نمیتوان از آن برای آسیب رساندن به شما استفاده کرد.»
دیالوگ این هفته از سریال بازی تاج و تخت شبکه HBO میآید. این یک سریال فانتزی قرون وسطایی است که بر اساس مجموعه کتاب “آواز آتش و یخ” نوشته جورج آر آر مارتین ساخته شده است. تمرکز این کتابها بر چندین خانواده/خانه است که برای تاج و تخت آهنین و حق کنترل تمام وستروس رقابت میکنند.
این دیالوگ از همان قسمت اول سریال، “زمستان در راه است” آمده است. تیریون لنیستر (با بازی پیتر دینکلیج) از جلوی جان اسنو (با بازی کیت هرینگتون) میدود. تیریون لنیستر جان اسنو را پسر نامشروع ند استارک میداند و او را “حرامزاده” خطاب میکند. این موضوع تا حد زیادی جان اسنو را آزار میدهد و زمانی است که لنیستر به او توصیههایی میکند…
ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن مردم سعی میکنند شما را به خاطر آنچه که هستید مسخره کنند و ما تمایل داریم خود واقعی خود را از جهانیان پنهان کنیم. چیزی که اکثر ما متوجه آن نیستیم، اگر این کار را انجام دهیم، خودمان را آن گونه که واقعا هستیم نپذیرفتهایم.
اگر با خودمان صادق باشیم و به خود اجازه دهیم ماهیت واقعی خود را بیان کنیم، دیگران، علیرغم اینکه سعی میکنند ما را به هر نحوی که هست مسخره کنند، نمیتوانند به ما صدمه بزنند.
۷.
«من نمیخواهم چیزی در مورد “من به خون آشامها اعتقاد ندارم” بشنوم، زیرا به خون آشامها اعتقادی ندارم، اما به دو چشم خودم ایمان دارم و آنچه دیدم خون آشامهای لعنتی بودند!»
این دیالوگ از فیلم جنایی/ترسناک از غروب تا سپیدهدم است. کارگردانی این فیلم بر عهده رابرت رودریگز و نویسندگی کوئنتین تارنتینو است که فیلمنامه آن را نیز نوشته است. این فیلم درباره دو برادر است که خانواده یک واعظ را ربوده و به یک بار میروند و… سپس خونآشامها ظاهر میشوند.
دیالوگ از قسمت آخر فیلم میآید. پس از اینکه ست گکو (با بازی جورج کلونی) و سایر بازماندگان بار موفق میشوند خود را جلوی خونآشامها سد کنند، جنایتکار سعی میکند نقشهای برای دور نگه داشتن هیولاها تدوین کند…
وقتی با واقعیتها روبرو میشوید، باید آنها را به عنوان حقیقت بپذیرید، حتی اگر از از ته قلب به آن اعتقاد نداشته باشید. چسبیدن به گذشته، علیرغم اینکه ثابت میکند اشتباه میکنید، احمقانه است.
۸.
«اگر بدون این کت و شلوار هیچ نیستی، پس نباید آن را داشته باشی.»
شماره هشتم دیالوگ از “مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه” است. این فیلم در اصل یک سری مجدد از فیلمهای قبلی مرد عنکبوتی است و توسط سونی پیکچرز ساخته شده بود.
دیالوگ نسبتاً دیر در فیلم آمده است. مرد عنکبوتی سعی میکند یک معامله تسلیحاتی را خنثی کند اما مشکلی پیش میآید و تونی استارک/مرد آهنی (با بازی رابرت داونی جونیور) باید وارد شود و روز را نجات دهد.
تونی به پیتر پارکر/مرد عنکبوتی (با بازی تام هالند) میگوید که لباس مرد عنکبوتی را پس میگیرد. پیتر به مربی/بت خود با التماس میگوید که به لباس نیاز دارد. در این لحظه است که تونی دیالوگ را ارائه میدهد.
شخصیت یک مرد نباید توسط کت و شلوارش ساخته شود. بلکه این مرد و شخصیت اوست که باید کت و شلوار را بسازد.
به نوعی مناسب است که تونی استارک این دیالوگ را به پیتر پارکر میگوید، زیرا اگرچه او به طور گسترده به عنوان مرد آهنی شناخته میشود، اما لازم نیست برای داشتن یک مبارزه خوب به زره تکیه کند.
یک فرد خوب باید قلب خوب، شرافت و ارادهای برای مبارزه خوب داشته باشد، نه یک کت و شلوار فانتزی پر از تجهیزات.
۹.
«مردم نباید از دولت خود بترسند. دولت ها باید از مردم خود بترسند.»
دیالوگ شماره نهم از “وی برای انتقام” میآید. این سریال در ابتدا یک کمیک بود که توسط آلن مور نوشته شد و یک فیلم بلند سینمایی به همین نام ساخته شد. هم کمیک و هم فیلم در مورد انتقام وی از یک دولت ظالم و شیطانی است که زن جوانی است که در نهایت به وی در انقلابش میپیوندد.
این دیالوگ در اوایل فیلم آمده است. وی (با بازی هوگو ویوینگ) به تازگی ایوی (با بازی ناتالی پورتمن) را از دست ماموران دولت نجات داده بود. او را به خانه/ مخفیگاهش میآورد و آنها در مورد بمبگذاری در ساختمان پارلمان که وی ادعا میکند او انجام داده است بحث میکنند.
ایوی میپرسد که آیا ترسیده است زیرا او اکنون یک مرد تحت تعقیب است و هرکسی که او را تحریک میکند نیز شکار میشود. این زمانی است که وی دیالوگ را ارائه میدهد.
مردم میتوانند با ابزارهایی مانند رای دادن به این افراد، یا در بدترین حالت، سرنگونی رهبری فاسد، بر تغییر تأثیر بگذارند. حتی ظالمترین دولتها نیز میتوانند سرنگون شوند، اگر تعداد زیادی از شهروندان آن به مقابله بپردازند. تمام دولتها اگر واقعاً میخواهند در قدرت بمانند، باید بترسند.
۱۰.
“همیشه در غرفه موز پول هست.”
دیالوگ این هفته از “توسعه گیر افتاده”، کمدی که برای اولینبار در شبکه فاکس منتشر شد، آمده است. شش سال بعد از نتفلیکس پخش شد و طول عمر سریالی را نشان میدهد که بر روی خانواده بلوثها تمرکز دارد، خانوادهای ناکارآمد که ثروت خود را از دست داده بودند. بعد از مدتی مشخص شد پدرسالار خانواده، جورج بلوث (با بازی جفری تامپور) از شرکت دزدی کرده بود.
این دیالوگ زمانی گفته میشود که مایکل بلوث (با بازی جیسون بیتمن) با پدرش در زندان در مورد مشکلات مالی خانواده صحبت میکند، جورج پدر همیشه این دیالوگ را ارائه میدهد.
متأسفانه، مایکل این را بهعنوان یک جمله استعاری به جای معنای تحت اللفظی جورج پدر در نظر میگیرد…
چیزهایی که به درد یک شخص نمیخورد میتواند گنج مرد دیگر باشد. ما گاهی اوقات نمیتوانیم ارزش چیزها را ببینیم در حالی که دیگران آن را تشخیص میدهند.
ما همچنین نمیتوانیم اسرار و داستانهایی را که برخی از داراییهای ارزشمندمان در درون خود دارند، ببینیم.